☜به دیدارم بیا☞

Meet me
When you are ready
To offer me
A kiss
On forehead!

به ديدارم بيا
زمانى كه حاضرى
بوسه اى
روى پيشانى ام بزنى!

Life is like playing piano,
You hear what you perform!

‏زندگی مثل نواختن پیانوست
 همان چیزی را می شنوی،
 که می نوازی..

I'm selfish,
 impatient and a little insecure.
 I make mistakes,
I am out of control and at times hard to handle.
But if you can't handle me at my worst,
then you sure as hell don't deserve me at my best!

-Marilyn Monroe

من خودخواه،
 بی تاب و کمی غیر قابل اطمینان هستم.
 من اشتباه می کنم،
 من از کنترل خارج می شم و
 گاهی با من رفتار کردن سخته.
 اما اگر تو نمیتونی با من در بدترین حالت رفتار کنی،
 پس مطمئن باش که ،
 در بهترین حالتم لایق من نیستی!
-مرلین مونرو

Be good for everyone
The One who understands,
will be always by your side,
And the one who did not understand,
 one day,
Will miss all your goodness...

-Forough Farrokhzad

برای همه خوب باش
آن‌کس که فهمید
همیشه در کنارت خواهد بود
و آن‌کس که نفهمید،
 روزی
دلش برای تمام خوبی‌هایت
تنگ می‌شود...

-فروغ فرخزاد

‌- For every day, I miss you.
For every hour, I need you.
For every minute, I feel you.
For every second, I want you.
Forever, I love you!

[ براى هر روز دلم تنگ ميشود.
‎برای هر ساعت بهت احتیاج دارم.
‎برای هر دقیقه احساست میکنم‌.
‎برای هر ثانیه میخوامت.
براى هميشه دوستت دارم. ]

If 10 peaple care for you , one of them is me.
If 1 persion cares for you that would be me again ,
If no 1 cares for you that means i m not in this world..
اگه 10 نفر باشن که نگرانتن ، یكی از اونا منم.
اگه یه نفر هست که نگرانته بازم منم.
اگه کسی نباشه که نگرانت باشه بدون که من تو این دنیا نیستم..

I am in
Pain but you close your eyes
Its hard
To know you see and its not important for you

 من درد
میکشم اما تو چشمهایت را ببند !
سخت است
بدانم میبینی و بیخیالی!

مشكلِ نسلِ ما
از حرف نزدن ها و تايپ كردن هاست!
از دلم برايت تنگ شده هايى كه فقط نوشته ميشوند!
از درد و دل هايى كه با چند صورتك سر و تهشان هم مى آيد!
از راحت حذف شدنِ آدمهايى كه،
انگار نه انگار تا همين ديروز برايشان ميمُرديم!
از تماسهايى كه
جايشان را داده اند به يك سرى صداى ضبط شده ى تكرارى
از دور هم جمع شدن هايى
 كه سرمان را از گوشى بيرون نمى آوريم
از لذت هايى كه ديگر از غذا خوردنمان،
از بيرون رفتنمان نمى بريم
ما نسل به اشتراك گذاشتن شده ايم
به اشتراك گذاشتنِ خودمان
 واحساسمان
و احساسمان
و احساسمان...

‏کسی که خاطرت رو بخواد
کاری به هیچیت نداره،
قیافت،
پولت،
کارت،
خودتو میخواد
خودتو
خودِ خالیتو ...

به سلامتی بازی های کامپیوتری که یادم دادن

هر وقت دشمن دیدم یعنی

دارم راهو درست میرم

هـٍـٍٍـ๏̯͡๏ــٍـٍه

یکــــے بـا مَشـروب فِـکر خُـدا
یکــــے تـو مَســـجِد فـِکر زَنــا

یکــــے مــٰانتـو و ذِکـر خُدا
یکــــے چـــــٰادُر و فَحشــا

یکــــے مُوے سیـخ و غِیــّرتــ
یکــــے تَسبیـح بِدَستــ و بے غِیــّرتــ

یکــــے بــٰا تیــغّ ریـشِ زَده
یکــــے بــٰا ریـشِش تیــغّ زَده

یکــــے از نَدارے رَفتــ پـٰاے دار
یکــــے خوشــگُذرونو مــٰایـہ دار

یکــــے وِلگَرده تا آخَـر شَـــبــ
یکــــے جُـــون میکنہ تا آخَر شَبــــ

یکــــے تو خیابــون میره دُور دُور
یکــــے بَچَش مَریضہ پول نَداره واسِ دُکتُر

چیـــــہ حاجّے بـــازَم بِگَم

یکــــے اَعصّابــ نَداره قــٰاطیہ
یکــــے با زِیــدِش تویـہ پـارتیـہ

یکــــے عاشِقہ عِشقِش لاشیہ
یکــــے لاشیہ عِشقِشَم لاشیہ

یکــــے عادَتــــ کرده بہ تنهایے
یکــــے لاس میزنــہ اُونَـم چَنتایے

هیچکـَس راست میگہ
ایـــمان قَوے تو بِلاد کُــفره ...

جمعه یعنی من و تو باز گرفتار همیم
لااقل بر سر یک بغض تفاهم داریم

مَرد یَــعنے اُونے کہ با یہ
نہ گفتَنــــــش میــــــفَمــــے
کہ نَبــــایَــــــد اِصـرار کنــــے
اٌونے کہ وقتے بِتـــــ اَخم میکنــہ
بایــــد شــالِتــو بِکــشے جلــــــــــو
اونے کہ وقتے میــخاے جــایے بـــرے
بِتــ میگــہ کمــرنگــــ کــــن اون رُژِتــــــــو
اونے کہ وایمیسہ سر کوچہ تا برے تـو خونہ
اونے کہ رو لبـاسے کہ حســاسہ نبـاس بپوشـــے
اونے کہ اگــــــہ بِــــــخاے اشتبــــــــــاه کنــــــــــے
پــیش خودتــــــ بِـــــگے اگہ بفهــمہ میکشتــــــــــــم
ولے حیــف کہ این زَمونہ روشَنفکرے مُد شــــــــــــده
امـّـا ما بہ اون مــردا نمیگیــم روشَنــفکــــــــــــــــــــــر
بِــش میــــگیــــــم سیــــــــــــــــــب زمینــــــــــــــــــــــے

چه تلخ است که..

دیروزش را با من و رنجهایم گذراند..

وامروزهم با دردها و رنجهای خودش میسازد..

.........مادر را میگویم..

ﺣﺎﻟﻢ ﺣﺎﻝ ﮔﺮﮔﯽ ﺍﺳﺖ ،
ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﻮﺑﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ !
ﺍﻣﺎ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺗﻮﺑﻪ ﮔﺮﮒ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ ...

ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﮔﻔﺘـــــــــــﻪ ﺍﻧﺪ :

 “ﺩﻭﺭﻱ ﻭ ﺩﻭﺳــــﺘﻲ”

ﻳﺎ ﻃﻌــــﻢ ﺩﻭﺳـــــﺘﻲ ﻧﭽﺸﻴـــﺪﻩ ﺍﻧﺪ

ﻳﺎ ﺩﺭﺩ ﺩﻭﺭﻱ ﻧﮑــــــﺸﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ . .

اینجـــا عِشقــُـو بـا یِکـــے تَمـــریــن میکُنـــَن...

رو یِکــــــــے دیگـــــِه اِجـــــــــرا میکُنـــــن...

گــاهی
دستـــــ " مادرت" را ببــــوس

ایـن بـوسه معجزه اے مي كند
كه وصف ناشدني ست
گاهي همین بوسه
گره گشایت مي شود

شك نكن.

روزا زود میگذره چون بگذرد غمی نیست
ولی این دو سال منو میکشه عمر کمی نیست

دیوانه ای در شهر بود...
میگفتن از رفتن عشقش دیوانه شده است!
روزی دیوانه از کنار جمعی میگذشت
بزرگان جمع به تمسخر به دیوانه گفت: هوی دیوانه !!
میتوانی برای ما شعری بخوانی که ﺩﻩ ﺗﺎ ﮐﻠﻤﻪ " ﺩﻝ " ﺩﺍﺧﻠﺶ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﻫﺮﮐﺪﻭﻡ ﻣﻌﺎﻧﯽ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟
دیوانه گفت:
بله میتوانم!!!

ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺑﺎ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺩﻝ ﺍﺯ ﮐﻔﻢ ﺩﺯﺩﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ...
ﻫﺮﭼﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺩﻝ , ﺳﻨﮕﺪﻝ ﻧﺸﻨﯿﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ...
ﮔﻔﺘﻤﺶ ﺍﯼ ﺩﻟﺮﺑﺎ ﺩﻟﺒﺮ ﺯ ﺩﻝ ﺑﺮﺩﻥ ﭼﻪ ﺳﻮﺩ؟
ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺩﻝ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ....

عذاب ؛ نبودن توعه ...

جهنم اداشو درمیاره :)

دیـگــه نِمیـخوام
هـیچ کـــسـی تو خَلـــــوتم پا بزاره
مــِثــل تـــو عاشـــــــــــــقم کُــــنــه
بَــــــــعــدش مَــــنـــــو
جــــــــــا ✘بــــــــــذاره✘

سلامتی رفیقی که با کُلی اصرار گفت سفره رو بنداز تو آشپزخونه غذا بخوریم...

بعدها فهمیدم چون عکس آبجیم رو دیوار خونه بود!!
سلامتی رفیق واقعی

حرفها #سه دسته اند:

#دسته_اول : گفتنی ها

#دسته_دوم : نوشتنی ها

#دسته_سوم : قورت دادنی ها

دو تای اول سبکت می کنند،

سومی سنگینت...

دیشب خواب دیدم ک مرده بودم...روز اول ی فرشته اومد بم گفت:چی میخوای؟بش گفتم:آب
گفت برو بالای اون تپه آب بخور..وقتی رفتم دیدم ی چشمه بزرگی بود،دل سیر آب خوردم
روز سوم همون فرشته گفت:امروز چی میخوای؟بازم گفتم:آب...گفت برو بالا اون تپه آب بخور...درحالی ک چشمه کوچکترشده بود،دل سیر آب خوردم.....روز هفتم،همون فرشته گفت:امروز چی میخوای؟؟بازم گفتم آب..گفت برو بالا اون تپه...درحالی ک چشمه کوچک و کوچکتر شده بود..آب خوردم....بعد چهلم همون فرشته گفت:امروز چی میخوای؟..با عطش فراوان گفتم:آب..گفت برو بالا اون تپه...درکمال تعجب دیدم قطراتی مدام در حال ریزش هستند...برگشتم و ب فرشته گفتم:چرا اینطوری شده؟؟؟...گفت:روزاول،همه دوستات،فامیلات،عشقت و مادرت برات اشک ریختند،روز سوم فقط عشقت،رفیقات و مادرت برات اشک ریختن...روز هفتم فقط رفیقات و مادرت برات اشک ریختن ولی روز چهلم فقط این مادرت بود ک برات اشک میریخت و همین قطرات همیشه پاپرجاست...وقتی بیدار شدم پای مادرمو بوسیدم و فهمیدم عشق فقط مادر است و بس
سلامتی همه مادرا:-*

یِ سِری رابِطِه ها
بر اساسِ سوءِتَفاهُم
جُلو میره..
اون شوخی شوخی
باهات وَقت میگذَرونه
تُ جِدی جِدی
عاشِقِش میشی!:))

خُودِتونو با جُمله یِ
"دوسَم داشت"
گول نَزَنید،
هیچ آدَمی
چیزی رو کِ
دوس داره رو
تَرک نِمیکُنه:))

خوش به حال فرهاد که

که تلخ ترین خاطره اش شیرین بود...

درد فقط اونجاس که
 همه میگن اگه دوست داشت نمیرفت!

ﺳﺎﮐِﺘَــــﻢ

‌‌ﻋﺎﺩَﺗـــ ﻧَﺪﺍﺭَﻡ ﺩَﺭْﺩِ ﺩِﻟَﻤــﻮ ﺑِﻬـ کسے ﺑِﮕــَﻢ
ﺑِﺰﺍﺭ ﻫَﻤـہ ﻓِﮑــْ ﮐُﻨَﻦ

ﻧَـہ"ﺩَﺭﺩے" ﺩﺍﺭَﻡ
ﻧَــہ "ﺩِﻟﻴــــــ"
بزار فِکــ کنَن خوشَم
مُهِــم نے...

رفــــــاقـــت " ســـیـــگـــار " هـــم الـــکیـــه
پـــــول کــه نــــداشــــته باشـــــی سیـــگارم تـــــنهاتــ مــــیزاره هـــــــــہ

بـے رحمانه ترین خیــــــــــــــــــــــانت این است که وارد زنـــــــــــــــــــــــدگے کسے شوے ! وابســــــــــــــــته اش کنے ! و بعد از مدتے آنقــــــــــــــــــــــــــــدر زندگیش را خــــــــــــــــــــــالے کنے که یک عمــــــــــــــــــــــر با خاطراتت بمیرد ...!! هیچ چیز بدتر از قتـــــــــــــــــــــــــل احســــــــــــــــــــــــــــاس نیست ...

دخترک بینوا عشق میفروشد !!


غافل از اینکه آدمهای شهر قلب ندارند ..

یکــ نَـخ آرامِش دود میکنَم

بہ یـــــــاد ناآرامے هایے کہ

اَز سَر و کول دیروزَم بالا رَفته اند

یک نَخ تَنهایے بہ یاد تَمام خَستگے هایم

یک نَخ سُکوت بہ یاد حَرفهایےکہ هَمیشہ قورت داده ام

یک نـَخ بُغض بہ یـاد تَمام اَشک هاے نَریختہ

دل مرد را بشکنید

کمرش را بشکنید 

اما غرورش را نه!

مردی که التماس کند

دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.

.

چيزي شنيده ام كه مهم نيست رفتنت

درخواست مي كنم نروي، التماس نه!

‏مارکو : از بوسه من خوشت نیومد؟

ورونیکا : کاش گناه نبود تا کاملا لذت می بردم..

مارکو : ما گناه می کنیم تا خدا بخشنده بمونه ...

پائولو کوئیلو 

مانند سیگار

مانده ام میان دو انگشت روزگار لعنتی

نه مرا میکشد

نه خاموشم میکند

فراموش کرده که دارم می سوزم

پسر بودن یعنی...

باختن یعنے :

یه عمر تلاش کنے شاه باشے

اما بعد بفهمے بے بے دلت عاشق سربازه...